یک مدیر پیروز باشید - تفطن

تجربه به عنوان یک شاخص

تجربه یکی از مهم ترین فاکتورهای شکل دهنده شخصیت رهبران سازمانی است. اما باید توجه داشت که ارزیابی تجربه امری بسیار سخت به شمار میرود. اغلب اوقات، تنها تجارب مستقیم در یک حوزه آنالیز می شوند و چنینی وضعیتی باعث می گردد که تجربه فرد در حوزه های میان فرهنگی، میان حوزه ای و حتی بخش های نامرتبط مورد غفلت واقع گردد. این تجارب در واقع می توانند فکر رهبران را متوجه رویکردهای غیرسنتی سازند. علم سرشار از حوزه ها و اکتشافاتی است که به وسیله افرادی ناآشنا به آن حوزه و رویکردهای سنتی آن رقم خورده اند. نمونه دیگر زن در نقش نیروی کار است. اغلب زنان متاهل تجارب شغلی غیر مداوم دارند. بنابراین، تجارب مستقیم آنان در یک حوزه یا در هر نقشی که بر عهده دارند، به نظر کمتر از همکاران مرد آنان است. با این حال، تجارب واقعی آنان برای مثال در نقش یک مادر، کاربرد بیشتری در تاثیرگذاری بر اطرافیان دارد. در موارد دیگر، تجارب اولیه زندگی معمولا شخصیت افراد را به طرز غیرقابل باوری تغییر خواهد داد. این تجارب، خوب یا بد، گاهی چنان تغییراتی را بوجود آورده که به سختی می توان نشانه هایی از آن را در سوابق علمی و شغلی افراد دید. بسیاری از مهارت های مورد احتیاج برای رهبری ریشه در کودکی و وقایع مربوط به آن دارد. از این رو است که تجربه، معیاری مهم اما نه حیاتی برای ارزیابی پتانسیل افراد محسوب می گردد.

کشف هوش بالقوه

ارزیابی پتانسیل بالقوه افراد در فرآیند تبدیل شدن آنان به یک رهبر سازمانی تاثیرگذار و پیروز فرصتی را در اختیار شما خواهد گذاشت تا صفتی خاص را شکل دهید که به طور مستقم بر تجارب زندگی شما و تقویت یا تضعیف هر یک از اشکال هوش در شما تاثیرگذار اسن. هوش بالقوه شامل هفت مولفه مهم است که بر عملکرد فردی تاثیر بسزایی دارند: اعتماد به نفس، تعهد، شجاعت، اشتیاق، قدرت، قابلیت اعتماد، دوست داشتنی بودن. هر یک از ما از این صفات هفت گانه بهره مند هستیم، اما به راستی به چه مقدار؟